Tuesday, August 31, 2010

the 3 political articles,two of them are about my peace & social and political life.



 "عبادات و روزه هایتان قبول و لیالی قدرتان گرامی و شهادت حضرت امیر المومنین علی "ع" بر همگان تسلیت باد.


در اخر مطلب "جنگ غیر ضروری" شما دو طنز بسیار زیبا و اموزنده را می خوانید . و در پایان این دو طنز اصل مقاله ضمیمه مطلب جنگ غیر ضروری را مطالعه خواهید فرمود.
-------------------------------
جنگ غير ضروري


بنام خداوند بخشنده و مهربان


باور نمی کنید! اما واقعیت دارد! رسانه های اسراییل که تا دیروز بله همین دیروز متحد وتقریبا  یک پارچه ! بر طبل جنگ و حمله نظامی به ایران می کوبیدند ! با مقاومت جانانه همه احاد دولت وملت بزرگ  و نیروهای مقتدر ارتش وسپاه و ...




کم کم در حال بیرون امدن  از توهم و خواب و غرور کاذب میباشند و  نیز در حال پذیرش واقعیت تمدن  و فرهنگ الهی و انسانی و صلح طلبانه  و نیز  پیشرفتهای اخیر ایران در همه زمینه ها و منجمله در مسئله هسته ای ایران هستند.


از فردای سوخت گزاری نیروگاه بوشهر(در روز شنبه 30مرداد89) مقالات زیادی در مورد نکوهش و تردید در ضرورت  جنگ و حمله احتمالی به ایران در رسانه های غرب و بویژه رسانه های اسراییل بچشم می خورد که من برای نمونه مقاله امروز روزنامه معروف "هارتز اسراییل " را از پایگاه اینترنتی ان روزانه انتخاب و در زیر تقدیمتان می نمایم . 




بطور خلاصه در این مقاله که باعنوان "جنگ غیر ضروری" و توسط "زاوی بارل" منتشر شده است امده است که مردم و دولت ایران مثل اسراییل و هند خواهان یک کشور (ایران)مقتدر هستند تا بتوانند در هنگام چالش و بحران از خود دفاع نموده و سربلند بیرون بیایندو این مقاله تاکید دارد همه احاد مردم در مسئله هسته ی




  با دولت خود متحدند  و اسراییل بدلیل تلفات بسیار زیاد خود و احتمال بروز بحرانهای بسیار جدی (در اسراییل و منطقه و جهان) نباید فکر حمله به ایران را در سر بپروراند چرا که ایران  تا کنون  هوشمندانه (و مسئولانه ) عمل نموده و مانند هند و  اسراییل مسائل هسته ای خود را  مدبرانه پیش برده است( در این مقاله همچنین فعالیت هسته ای پاکستان و کره شمالی محکوم گردیده ) و بدلیل عاقلانه عمل کردن ایران گفته شده باید همانگونه که با اتمی شدن هند  و اسراییل جهان کنار




 امد  با اتمی شدن ایران نیز (جهان )کناربیاید  . ضمن انکه در این مقاله امده است سیاست هویج و چماق در موردایران بی اثر است  و   نبایدایران ر ا با عراق  و افغانستان   مقایسه نمود . همچنین ضمن رد نیاز حمله نظامی  به ایران   انجام   این   کار رادیوانگی  و یک جنگ غیر ضروری  با تبعات فاجعه بار برای همه خوانده شده است و در این مقاله نویسنده اورده است که بمباران و موشک باران ایران نمی تواند سبب شود تا ایران به جامعه جهانی باز گردد( مگر ایران تاکنون از جامعه جهانی دور بوده است؟!) و همچنین در این مقاله ضمن نقل قولهایی از نخست وزیر اسراییل اضافه کرده حتی سران جنبش سبز اقایان موسوی و خاتمی از موضع رهبری(معظم) و دولت (خدمتگزار) در مورد مسئله هسته ای کاملا دفاع می کنند  ( ترجمه نقل به مضمون است ).


 اصل مقاله بزبان انگلیسی  را  در اخر  این دو طنز تقدیم نموده ام .


------------------------------


 الف-  طنز سیاسی  اول با نام " طنز سیاسی من و یک احتمال!"




بنام خداوند بخشنده و مهربان


ضمن تبریک هفته دولت خدمتگزار - احتمالاشما هم  در این شبهای ماه مبارک رمضان سریال "ملکوت" را  از سیمای جمهوری اسلامی ایران تماشا می کنید. بنظر من  تا امروز  این سریال یکی از زیباترین و اموزنده ترین سریالهای است که بعد از انقلاب از سیما پخش شده است.بعنوان یک شهروند ساده بنده به سهم خود از مسئولین صدا و سیما و پدیداورندگان این اثر زیبا و اخلاقی نهایت سپاسگزاری و تشکر را بعمل می اورم . اما پارسال حدود یک ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری بنده طنز سیاسی رابا عنوان "محاکمه سیاسی سعید شجاعی سعدی " را در وبلاگهایم قرار دادم که این سریال شباهت بسیاری با کلیت طنز بنده دارد . احتمالا این یک تصادف است و نه من از روی دست انها و نه انها از روی دست من نوشته اند! شما چه فکر می کنید ؟!.






 در اینجا برای روشن شدن موضوع ان طنز را بار دیگر تقدیمتان می کنم . هر چند اگر انها هم از روی دست من نوشته باشند! نه گله و نه ادعای دارم!  که مهم اثار مفید  و سازنده  یک اثر هنری و ادبی در اخلاق و فرهنگ  و پیشرفت جامعه است و نه چیزی دیگر ! . اگر انها ازروی دست من با عوض کردن بخشی از موضوع و شخصیت پردازی داستان نوشته اند . شاید ذکر منبع  اصلی اثر! کاری سخت و هزینه داری برای ان عزیزان زحمتکش و هنرمند نبود .






ضمنا اگر علاقمند به طنز و بخصوص طنز سیاسی هستید می توانیددر پایان طنز حاضر طنز زیبای دیگری را از نویسنده این وبلاگ با نام  "خواب سحر اولین روز ماه مبارک رمضان "مطالعه فرمایید.


سعید شجاعی سعدی -شنبه  -89/6/6 


---------------------


محاکمه سیاسی و  باور نکردنی سعیدشجاعی سعدی!!!


یکشنبه 13 اردیبهشت ماه سال 1388


خواننده عزیز! اگر با حوصله و تفکر و دقت و تا اخر محتویات این محاکمه را بخوانید !چند صد سال بر تجربه مفید شما افزوده خواهد شد! باور نمی کنید ! امتحان کنید!




"بسم الله الرحمن الرحیم"




عمریست مرا تیره و کاریست نه راست""


محنت همه افزوده و راحت کم و کاست""


"شکر ایزد را که انچه اسباب بلاست"


"ما را زه کس دگر نمیباید خواست"


(خیام)










یاداوری مهم : بعرض خوانندگان محترم این وبلاگ می رسانم که کلیه مطالب این وبلاگ نظر شخصی نویسنده است که یا درست است و یا غلط! اگر درست است گوارای وجودتان و اگر نادرست از قبل پوزش مرا پذیرا باشید!


سعید شجاعی سعدی - شیراز- جمعه - ساعت ۴صبح 88/2/11


==================


محشر است؟! روز قیامت است؟! اصلا کی من مرده ام که خودم نفهمیدم؟!چرا زمان و زمین تیره و تار شده است چرا همه چیز با خاک یکسان شده است؟! خدایا من کجا هستم! اما این حرفها بیمورد است ! واقعیت این است که قیامت شده است و الان من در این صحرای برهوت قرار دارم و یک دادگاه هم در حال محاکمه من!.


قاضی : متهم خودش را معرفی کند.


متهم :( از اینجا به بعد کلمه "متهم " یعنی من سعید شجاعی سعدی ) من سعید شجاعی سعدی هستم.


قاضی: شما متهمید که بعنوان یک انسان و بنده و مخلوق خدا به وظایفت در زمان حیاتت درست عمل نکردی ؟






جناب قاضی : اشتباه بعرضتان رساندند خدا وکیلی نه از نماز و روزه و نه از هیچ یک از واجبات دیگرم تا حد توان دریغ نکردم و از قضا نه تنها به کسی ظلم نکرده ام و ریالی مال غیر و بیت المال را نخورده ام بلکه تا توانستند حقم را خوردند و مورد ستم هم واقع شده ام! اما برای مصلحت دین و مردم و کشور و نظام دم هم نزدم! خدا شاهد است در زندگی اهل ریا و خیانت و تزویر نبودم ! و چه انگاه که ثروت داشتیم و چه انگاه که فقیر بقول حافظ "در فقر کار اهل دولت "می کردم همواره سعی داشتم حق را بگویم هرچند که به ضرر خودم باشد. همیشه با مسایل پیش رو تحلیلگرانه و منطقی برخورد کردم و نه با مزه یک غوره  ترش و غصب کردم و نه با کمی عسل بشاش و  ذوق زده شدم! .خوبی های خود را از خدا دانستم و حق دارانم  و بدیهای دیگران (درمورد خودم) را از اشتباه و کم سوادی! .هر گز از زندگی ناراضی نبودم و در مقابل مسئله افرینی دیگران صبور بودم و بخشنده و  ابروی مردم را ابروی خود می دانستم.






قاضی : اتفاقا برای همین دم نزدها و صبوری بی حدت  در حال محاکمه شما هستیم ! مگر اقای سعید شجاعی سعدی! نمی دانید اگر کسی زیر بار زور و ظلم وستم رود گناهش بر اساس حکم الهی کمتر ظالم نیست؟!


متهم: جناب قاضی من پاک گیج شد ه ام یعنی شما مرا بخاطر کاری که نکرده ام محاکمه می کنید؟!


قاضی :دقیقا !


متهم: جناب قاضی خیلی معذرت می خواهم حالا که اینجوری است و منهم چاره ای جز اطاعت ندارم فکر نمی کنید دادستانو یا نماینده او  باید کیفر خواست و تفهیم اتهامات احتمالی بنده را اعلام کند نه جنابعالی که قاضی هستید؟!


قاضی :بار اخرت باشد که در کار محاکمه دخالت می کنی! هر چند برای روشن شدنت! بدان که در اینجا قاضی همه کاره است و دادگاه اینجا محکمه عدل الهی است و نه زمینی!.


متهم :چشم ببخشید که دخالت کردم دیگه فضولی (اصطلاح حقوقی) نمی کنم!


قاضی : اقای سعید شجاعی شما متهمید که در زندگیتان بیش از حد بخشنده بودید و در مقابل نامردی و دوز و کلک سو ار کردن دیگران و از پشت خنجر زدنها و پرونده سازی ها خیلی کوتاه می امدید! توضیح بده چرا ؟! همچنین بگویید چرا شما اجازه دادید تا ان شیاطین مردم و نظام و کشور را از خدمات هر چه بیشتر فردی دلسوز و متخصص و کارامدی چون شما محروم سازند ! هر چند با همه محدودیت های تحمیلی بر شما موفق شدید در خدمت به مردم گل بکارید ! لطفا کامل توضیح دهید؟!.


متهم: بسم الله الرحمن الرحیم






بله جناب قاضی بعرض شریفتان می رسانم که گذشته از اعمال بسیار نیک و خداپسندانه پدر بزرگوارم(مرحوم حاج علی قاسم شجاعی سعدی "ره") در انجام هزاران کار نیک و خیرانه و حصنه برای خیل عظیمی از درماندگان و نیازمندان در دو بعد مالی و غیر مالی که حتما جنابعالی از ان اطلاع کامل دارید.جهت مزید اطلاع بعرض میرسانم که 


من در خانواده مذهبی زاده و در فقر و ثروت هم بزرگ شدم .






در تمام عمرم سعی کردم تا پرهیزکارانه زندگی کنم و قناعت را سر لوحه زندگی خود و خانواده قرار دهم و هر انچه که در توان داشته ام را برای دیگران چه اشنا و چه غریب انجام دهم! به کسی ظلم نکردم و برای کسی درد سر قانونی و غیره درست نکردم و نان کسی را هم نبریدم و به بیت المال خیانت نکردم و به ناموس مردم چپ نگاه نکردم و دهها نفر را هم تشویق گر ازدواج و کسب تحصیلات عالی بودم و هزاران نفر را هم با سخت ترین شرایط اموزش زبان و کامپیوتر  و حسابداری دادم و بسیاری را هم که توان پرداخت هزینه های تدریس مرا نداشتند رایگان و یا با تخفیف ویژه  حدود 80 درصدی اموزش دادم.بر دوستان نااگاه و دشمنان نامهربان همیشه با گذشت و مدارا رفتار می کردم تا انجا که امر بر انها مشتبه شده بود که من یا از انها می ترسم و یا حتما ریگی بر کفش دارم!!!






ضمنا هرگز بخیل و حسود و کینه ورز هم نبودم!در را کسب علم با همه مانع تراشی های گروه شیاطین - در سه رشته تخصصی صاحب مهارت شدم و با وجودی که می توانستم در داخل و خارج از کشور با این سه مهارت تخصصی خود به ثروت از دست رفته امان باز گردم اما حسب تکلیف شرعی و ملی بر ایمان خود استوار ایستادم و قید جمع اوری ثروت را زدم و به مردم و بویژه جوانان مستعد ولی کم بضاعتم کمک کردم تا به مهارتهای تخصصی بالا مسلط شوند! و بلاخره بچه های مومن و خوب  و با سواد و بروز (حسب فرمایش مولا علی"ع" ) تربیت کردم وبویژه برای صلح جهانی و منطقه ای و پیشرفت و امنیت و تمامیت ارضی و نظام مقدس کشورم در حد وسع و توانم و نیز تکلیفم سخت تلاش کردم و الان هم که در این محشر در خدمت شما هستم جناب قاضی !.






قاضی : گفتم که تورا برای کارهای که نکرده ای محاکمه می کنیم نه کارهای کرده شما!.


خوب ظاهرا تا به عینه به شما نشان ندهم متوجه گناهان نابخشوده خودت نمی شوی!.


متهم : شما را بخدا راست بروید سر اصل مطلب تا من هم کمتر گیج شوم!.


قاضی خطاب به ملازمین دوربرش: ان گروهها را بیاورید!


ملازمین : چشم.


-----------------------------------------


لحظه ای نمی گذرد که گروههای متعدد از اشنا و غریب را جلو خود نشسته می بینم! می خواهم با انها سلام و احوال پرسی کنم می بینم حرفهای مرا نمی شنوند ! در واقع من انها را می دیدم اما انها مرا نمی دیدند و من حرفهای انها را می شنیدم اما انها حرفهای مرا نمی شنیدند!اما انها هم قاضی را می دیدند و هم حرف ان را می شنیدند!


-----------------------------------------


قاضی خطاب به من: اینها اینجا هستند تا تو بفهمی چقدر گناه کار بودی و خودت خبر نداری! من از تک تک نمایندگان گروه انها سئوال می کنم و انها جواب خواهند داد!و چون اینجا روز محشر و دادگاه هم دادگاه الهی است دروغ وجود ندارد! در مدت سئوال و جواب من با نمایندگان انها سعی نکن که با انها حرف بزنی چرا که انها نه صدایت رامی شنوند و نه تورا می بینند! در واقع هنگامی که روبه شما و باشما (مثل الان) سخن می گویم انها سخنان من راهم نخواهند شنید ! و فقط وقتی رو به انها و با انها صحبت کنم مرا خواهند دید و صحبتم را خواهند شنید متوجه شدید اقای شجاعی؟!


متهم: بله عالیجناب! چشم من ساکت می نشینم و گوش خواهم داد!.


قاضی خطاب به نماینده گروه اول: خوب خودت را معرفی کن و بگو چه بلای سر اقای سعید شجاعی سعدی


اوردید؟!


نماینده گروه اول(که از اینجا به بعد ان را "نگا "مخفف "نماینده گروه اول "می خوانیم):


من نماینده گروهی  انگشت شمار از هم ولایتی های اقای سعید شجاعی سعدی هستم که از صداقت و خلوص نیت او و نیز از شرم و حیای و اصالت  او من و دوستانم سوئ استفاده فراوان و مکرر نمودیم و برای منافع مالی و اداری خود تا توانستیم گزارشات سر تا پا دروغ ارسال نمودیم تا انقدر او مشکوک و مشکل دار بنظر برسد که تا پانصد سال بعد ان نیز کسی بفکر استفاده از توان اقای شجاعی برای کمک به اعتلای نظام و مردم نیفتاد !و همواره یک علامت سئوال بزرگ روی اقای شجاعی بماند! و نیز تا جواب همه استعلامها بشود"به مصلحت نمی باشد! دیدید چطور مثل اب خوردن صلاحیت ایشان را با همکاری گروه دو برای نمایندگی مجلس شورای اسلامی از شیراز رد نمودیم ! بله جناب قاضی ! چه خوب گفته اند که دروغ هرچقدر بزرگتر باورکردنش اسان تر!!!.


اقای قاضی الحق اقای سعید شجاعی سعدی فردی متفکر و اندیشمند و با سواد و یک مدیر واقعی بود ما فقط حراف و خالی بند و توطئه گر ! . او در ایمان و ادعای خود صادق و استوار بود ما مصلحتی و برای فرار از فقر و نداری فاحش - خود را بازمانه وقف داده بودیم !. جناب قاضی اگر چند ماه فقط چند ماه حقوق و مزایا و رانت خوری و امکانات فراوان هر دم بیلی در اختیار  ما راقطع می کردند از زمین و زمان بد می گفتیم به همه پشت می کردیم و خلاصه انکه وجود اقای شجاعی برای ما یک مانع و عامل بازدارنده بخور بخور و پیشرفت هردم بیلی بود! بهمین دلیل هرانچه را  که توانستیم برعلیه ایشان انجام دادیم تا او صحنه را ترک کند ! و ما فرصت ابراز وجود شیطانی  پیدا کنیم! اما اقای قاضی حالا پولدار شده بودیم اما نفرین خدا و خلقش را بدنبال خود داشتیم . نگاه های  نفرت امیز و معنی دار مردم به خود را می دیدیم  اما بروی خود نمی اوردیم !.


پول و مقام  و موقعیت الکی را چون به حرام و ناحق  و با  پایمال کردن حق و شایستگی و توان نخبه گان و خادمان واقعی خدا و نظام و مردم  و حق  یتیمان و فقرا بدست اورده بودیم نه تنها برایمان ابرو و ارامش و اسایش بهمراه  نیاورد که خواب ارام دوران نداری و فقرمان را هم از ما گرفته بود ! . هنوز به سن پیری نرسیده ! همه پیر و فرتوت و بیمار سخت شدیم و بارها می خواستیم نزد اقای شجاعی برویم عذر خواهی کنیم جبران مئافات کنیم اما رویمان نشد که نشد چون بدلیل کارهای ناجوانمردانه خود از ایشان خجالت می کشیدیم  ! . تازه مگر این جنایت ها و نامردی ها را فقط  در مورد شخص اقای شجاعی انجام داده بودیم  ! خیر جناب قاضی ! از این کارهای شیطانی  در مورد بیشماری از انسانهای باسواد و خالص دیگر هم انجام  داده بودیم ضمنا با اقرار به اشتباه و گناه نمی خواستیم موقعیت ناحق کسب کرده مالی و اداری خود را بخطر اندازیم!.


قاضی: ایا فکر نکردید اول خداو روز قیامتی است و دوم ممکن است اقای شجاعی از طریق بازرسی همان جای که شما ان گزارشات نامردانه و سرتا پا دروغ را می فرستادید  و نیز از طریق دادستانی نظامی مدعی شود و پیگیری کند و نهایتا محکوم و رسوایتان کند؟!.


نگا: چرا قربان به این هم فکر کرده بودیم ولی اول کاملا می دانستیم که اقای شجاعی حفظ امنیت ملی و تمامیت ارضی و استقلال و جمهوری اسلامی ایران انقدر برایش اهمیت دارد که اگر احساس کند حتی یک در میلیارد ممکن است پیگیری های او نظام و کشور را بخطر اندازد حاضر نبود حتی با نابودی و نفله شدن خودش به اینکار دست بزند که دیدیم هم نزد!.






و دوم ما هم بی پشتیبان نبودیم که امثال ایشان برایمان موی دماغ بشود ! و سوم بلطف همین کارهایمان از فقر و فلاکت پیشین به چنان  ثروت و قدرت اداری رسیدبودیم که هر پیگیری احتمالی ایشان  و امثال  ایشان را کاملا خنثی نماییم! و چهارم توبه می کردیم تا از عذاب خدا هم در امان بمانیم !بماند که اقای شجاعی هم بارها گفته و نوشته بودند که همه انهایی را که برایش توطئه و نامردی و پرونده سازی  کرده اند را بخشیده اند - پس چرا حالا  و در این محشر  و محضر الهی باید خدا ما را قصاص نماید جناب قاضی!.


---------------------------------------


قاضی خطاب به نماینده گروه دو: شما بگویید چه بلای بر سر اقای سعید شجاعی سعدی اوردید؟










نماینده گروه دو : ما با توجه به همکاری و حمایت گروه یک و با اگاهی کامل از شخصیت اقای شجاعی که صبور و بخشنده و عیب پوش بودند در سه دوره ی نسبتا کوتاهی که ایشان در خدمت نظام ادرای بودند الحق برایش سنگ تمام گذاشتیم ! هر چه سعی کردیم از اعمال و سابقه گذشته ایشان مویی بیابیم تا از ان کوهی بسازیم تا انرا بر سرش بکوبیم ! نشد که نشد!.






اما بلطف گروه یک و نفراتی از همکارانی که فعالیت های شبانه روزی اقای شجاعی پاک منافع نامشروع مالی و اداری انها را بخطر انداخته بود برایش نکرده! تراشیدیم!مثلا در دوران خدمتش در بهداری و حمل و نقل و هواشناسی که در نهایت صداقت و شایستگی در خدمت به مردم و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران کار می کرد در حالی که خودش دست خیانت به بیت المال را افشا کرده بود






برایش در این مورد تا توانستیم درست کردیم!و بعد از انکه عملا شرایطی را در هر سه اداره برایش پدید اوردیم تا راهی بجز استعفا نداشته باشد ! و نیز بعد از رفتن ایشان  گند ها و خلافهای خودمان را بر گردن ایشان انداختیم ! موارد خلاف اخلاقی و درگیری با مدیران را هم برایش ساختیم تا حسابی وزن کلاسه اش سنگین گردد بویژه که همه این اعمال در خفا و در نبود ایشان انجام می گردید لذا دستمان برای پر بار کردن پرونده سازی باز باز بود! ضمنا باید اضافه کنیم که الحق !





 در دوران خدمت ایشان در سه اداره فوق نه تنها امور اداری و مالی که روحیه همه همکاران بشدت بهبود یافته و یک دنیا شادی و انرژی مثبت ادارات فوق را فرا گرفته بود اما چه کنیم که بدلیل فاسد نبودن اقای شجاعی و رد پیشنهادات مکرر ما برای همکاری و گرفتن سهمش ! عملا او مانع منافع نامشروع و غیر قانونی همه جانبه ما بود به همین دلیل درست مثل قلتک و اسفالت کوب همه با بی شرمی و خدا ناترسی تمام دست بدست هم دادیم تا ایشان را برغم همه شایستگی و سواد و صداقت و اخلاق نیکش له و لورده نماییم که خدا ما را ببخشد ! بله ! جناب قاضی اینها گوشه ای از کارهای ما در مورد ایشان بود!.






قاضی خطاب به نماینده گروه دو :چرا این کارها را کردید مگر اقای شجاعی جایتان را تنگ کرده بود؟!


نماینده گروه دو : بله اقای قاضی معلوم است که جایمان را تنگ کرده بود ! اخه شما ببیند! هنوز دو ماه از خدمتش در حمل و نقل نگذشته بود که بدلیل شایستگی به ریاست اداره امار و برنامه ریزی منصوب گردیدو کمی بعد رسما با حکم کارگزینی و بعد از گزینش رسمی کشوری به استخدام رسمی در امد و بدتر از همه بعنوان نماینده سازمان حمل و نقل و پایانه های استان در سمینار اهواز شرکت نموده و در جمع مسئولین کشوری وقت سخنرانی نمود! و چه کرد ان سخنرانی و ارایه راهکار برای حمل و نقل کشور و استان فارس!






او هنوز جوهر قراردادش  در هواشناسی خشک نشده بود  و هنوز نیامده در ! کتاب اتم جو" اتمفسر " را ترجمه کرد و پی در پی برای اصلاح امور اداری طرح می داد و کارش بجایی رسیده بود که عملا مترجم هیات های علمی و فنی خارجی به هنگام بازدید از اثار تاریخی فارس در هواشناسی درامده بود!پس پر واضح بود که با وجود ایشان و سه مهارت تخصصی بالایش و روابط عمومی و قدرت بیان و قلمش عملا جایی برای رشد و کسب موقعیت مالی و اداری حرام و "هردم بیلی "ما" نبود دیدید که بعد از توطئه شیطانی بر علیه ایشان و بمحض خلاص شدن از شرش هم خودمان و هم  اعضای محترم باندمان و نیز فرزندانمان  به شکرانه حذف اقای شجاعی و امثال او تا مدیرکلی! هم رسیدیم!در پاسخ به بحث مدعیان شایسته سالاری که توسط  اقای سعید شجاعی و مانند او  طرح می گردید می گفتیم ! گور پدر شایسته سالاری!!! کی گفته برای مدیرشدن سواد می خواهد!هوش می خواهد! قوه و قدرت تجزیه و تحلیل  و شناخت می خواهد! .




برای مدیریت جناب قاصی از دید مکارانه و ریاکارانه ما (و بنا به مصلحت زمانه ) نمونه یک مدیر خوب !  فقط و فقط ریش و تسبیح و دکمه بسته پیراهن  او بود و صف اول نماز جماعت مصلحتی ! یعنی همان کاری که معاویه و یزید و انصار و پیروانشان می کردند و بمحض تثبیت موقعیت هم کم توجه ای به همه انها و یا کنار گذاشتن یکجای انها و بس !. برای ما سواد و دانش مدیریت و توان و هوش بی معنی بود هر کس هر قدر مدیر بود که برای ما منافع شخصی و باندی بسیار ایجاد می کرد و برای ما "اصول و ارزش و خون شهداو  صداقت و تقوا " در شعار و حرف عزیز  بود ! ولی در عمل بی ارزش بود جناب قاضی! . 


 هر کس موی دماغ و مانع منافع نامشروع ما می شد  با انگ سیاسی ! و اگر نمی چسبید با انگ مسایل ضد  اخلاقی و باز اگر نمی چسبید با انگ مسایل مالی  و غیره و صد البته با حمایت بالادستان خیلی  همکار!  دمار از روزگار انها در می اوردیم  و اشی برایشان می پختیم که یک وجب روغن روی ان باشد و کسی هم نبود تا مانع و یا افشاگر ما باشد و از فرصت و شانسی که زمانه بناحق و الکی در اختیار ما گذاشته بود نهایت سوی استفاده را بردیم و خود را از فقر و نداری به ثروت بسیار ولی حرام رساندیم اما دریغ از یک ذره اسایش و ابرو و ارامش !.






بله جناب قاضی ! ما به این کارها می گفتیم روش درست مدیریت و لاغیر ! ضمنا ما همیشه در دنیا که بودیم از ته دل می گفتیم که : الهی امثال اقای شجاعی سه سکته را باهم بزنند که می خواستند با طرح مباحثی مانند "شایسته سالاری "و " بهره وری در مدیریت " دوباره بجای غرق در شهرت و ثروت و شهوت و صدالبته مدیریت خوش خوشانه و الکی کنونی !!! مارا به کارهای سخت کشاورزی و دامداری و کارگری و یا نقاشی ماشین و منزل و یا امثالهم قبلی برگردانند! کورخواندند ! .




جناب قاصی به عدل مبارک قسم ! اگر هزاران مثل اقای شجاعی را زیر خاک می کردیم اجازه نمی دادیم تا به دوران سخت و طاقت فرسای کارهای یدی با درامد ناچیز در شهر و روستایمان برگردیم! و دیدید هم که برنگشتیم! و برعکس این ما بودیم که اقای شجاعی را تبعید و محکوم اعلام نشده کردیم به سکونت در خانه و مغازه اجاره ای و چنان عرصه را از لحاظ مالی و سیاسی  و تحصیلی و فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی بر او تنگ کردیم !که هنوز هم متحیر و مبهوتیم چطور این مرد بر ایمان و تقوا و پاکی و صداقت و پیوند خود با خدا و مردم و خون شهدا ماند!؟ اگر او یک هزارم بلایی را که ما به سرش اوردیم را  بر سر ما می اورد ! یک کافر و یک دیوانه کامل می شدیم الحق ! مرحبا و افرین بر ایمان و استقامت و صبر  و اینده نگری اقای سعید شجاعی سعدی!!!






قاضی خطاب به نماینده گروه سه:






اقا چرا شما که شرعا و قانونا و اخلاقا مسئولیت جذب و حمایت از شایستگان خدمت به مردم و نظام را داشتید اجازه دادید تا گروه اول و دوم در مورد اقای سعید شجاعی سعدی ان کنند که نباید؟!و چرا سعی نکردید برای ایشان جبران مئافات نمایید؟!






جناب قاضی : اول ما ماموریم و معزول! دوم که اقای شجاعی هیچ وقت گله و شکایتی رسمی از گروه اول و دوم بعمل نیاورد!سوم خود ایشان بارها گروههای اول و دوم را بخشیده بود! چهارم چطور ما می توانستیم منابع خود را گرفتار کنیم حتی اگر بدانیم که انها بر اساس غرض و مرض و کینه شخصی و به دروغ خواسته باشند زیراب امثال  اقای شجاعی را بزنند! پنجم اگر اقای شجاعی نتوانسته و یا نخواسته که با زدو بند و یا از راه عادی مدیر کل و غیره بشه این تقصیر خوده اوست نه ما!البته خدایی قبول داریم ایشان فردی صادق و با سواد و بدرد بخور بود اما چطور می شد گروه یک و دو را نادیده بگیریم و به انها بگوییم شما دروغگویید! انوقت دیگر سنگ روی سنگ بند نمی شد! هرچند که اقای شجاعی نشان داده بود که فردی تواتمند و صادق و عاشق بی مزد و مواجب ایران ومردم و نظام است!اما نمی توانستیم گروه یک و دو را نادیده بگیریم!پس راحت تر ان بود که یک نقر را (هرچند ناحق)فدای ان دوگروه نماییم که نمودیم!






ضمنا اینجا نه اداره کاریابی است که برای ایشان بجبران گذشته کار و مدیریت درست کنیم و نه بنگاه خیریه که باز برای جبران گذشته رقمی به ایشان پرداخت گردد!وششم دو بار ما از ایشان دعوت کردیم تا توصیحات خودشان را در مورد افاضات و مکتوبات گروه اول و دوم و اضافات ما به ان  بدهد و ایشان هم امد و توضیح داد و رفت و ما هم ایشان را مفتخر به کار در مغازه کوچک اجاریشان نمودیم تا استعداد و سه مهارتش هم نابودنگردد!و تازه هم گذاشتیم نفس هم بکشد! چرا که با حجم گزارشان گروهای یک و دو ایشان قطعا باید ممنوع النفس و معدوم الدم می شد!!!






دیگر چه کار دیگری می توانستیم و برای او نکردیم البته درست است خیلی مراقب بودیم تا خدای ناکرده ایشان بیش از این باسواد و یا چاق و چله نشود چرا که به "مصلحتش " نبود دلیلش هم روشن بود اعضائ محترم گروه یک و دو سخت از ما می رنجیدند و ما زیر سئوال می رفتیم  ! ضمنا ما کاملا مراقب بودیم تا ریالی بر درامد اقای شجاعی  اضاف نشود ! و همواره در ضعف شدید مالی و در حال اجاره نشینی باقی بماند تا مبادا رویش زیاد گردد و مدعی گردد و بازهم دو گروه فوق از ما برنجند ! هر چند جناب  قاضی !  او  بی توجه به کارها و محدویت ها و زور گویی های  ناشایست ما و با استفاده از هوش و استعداد خدا داده اش توانست بیشتر محدودیتهای  تحمیلی ما را دور بزند و با حداقل امکانات حداکثر پیشرفت  و رفاه را برای خود و خانواده و فامیل و مردم و نظام و صلح و امنیت منطقه و جهان بدست اورد .


 قاضی : ایا فکر نکردید با ترد و کنار گذاشتن چنین فرد توانمد و با تقوا و باسواد و کار بلدی دارید مثل ملا نصرالدین عملا شاخه زیر پای خود را اره می کنید و بمانند کسی هستید که  کف قایق خود را در دریای طوفانی سوراخ می کند تا مثلا ابهای جمع شده در قایق را بیرون ریزد؟!.


  ان زمان که نه  جناب قاضی ! اما اکنون قبول داریم شاید اگر از ایشان در وزارت امورخارجه و دفتر نمایندگهای جمهوری اسلامی در خارج و در سازمان ملل و یا هرجایی دیگر در داخل استفاده می شدبا توجه به تجربه و سه مهارت تخصصی و شخصیت و تقوا و توان بالای اقای سعید شجاعی سعدی می توانست برای کشور و نظام  و نهایتا منافع شخصی ما بسیار مفید باشد و استثنائا به مصلحت هم باشد! چرا که در دید اعضائ دو گروه یک و دو قرار نداشت و هزاران کیلومتر از اینجا دور می شد ! اما با کلاسه های ساخت گروه یک دو و مخالفتهای شدید انها  و زیر سئوال رفتن خود چه باید می کردیم! هرچند که همه ما می دانستیم که همه محتویات این کلاسه کذب محض بود!!!






قاضی خطاب به گروه چهارم:


شما دیگه چرا در حق اقای شجاعی جفا نمودید؟!


نماینده گروه چهار:


جناب قاضی :


از دید ما اقای سعید شجاعی سعدی شخصی فضول! دهن لق! کله شق و صد البته مغرور و در عین حال متاسفانه صادق و درست کار و صاحب زبان و کلام  و شخصیت و قلم نافض و اثر گزار و همچنین  ذهنی خلاق و تحلیلگرا و از همه بدتر تملق ناگو و خدا ترس و چشم و دل سیر بود که نمی شد با  دادن پول فراوان و واگذاری  پست و مقام  و نیز غرق کردن او در شهوت رامش کرد و او را در اختیار خود بگیریم . جناب قاضی اگر تحلیل های  هشدار گونه و اگاهی دهنده او  در وبلاگهایش بفارسی و انگلیسی نبود ما براحتی می توانستیم اب را کاملا گل الود نموده  و ماهی های درشت ! خود را بگیریم اما از بد روزگار این اقا با زبان و قلم و تحلیلهای خود عملا بیشتر نقشه های ما را نقش بر اب کرد !!! .



ما پدرمان در امد تا بتوانیم جمهوری اسلامی ایران را یک کشور تروریست؟! و درحال ساخت بمب اتم نشان دهیم؟! تا هر چه زودتر غرب و ناتو و بویژه امریکا و اسراییل به ایران اسلامی حمله کنند و اگر شد ایران اسلامی تجزیه گردد؟! و اگر نشد دهها سال از زندگی و پیشرفت و رشد و نوسعه همه جانبه عقب بیفتد و سران عرب و اسراییل و غرب و امریکا در عوض ما را در " شهرت و شهوت و ثروت و قدرت کامل " غرق کنند!!! مهم هم نبود چند صد میلیون کشته می شد و جنگ جهانی سوم شروع می شد یا نه؟! بلکه مهم این بود که صلح و ثبات منطقه و جهان از بین برود تا از  ان اب گل الود ما ماهی های چند ده و بلکه چند صد میلیاردی صید کنیم! همین و بس!.






اما متاسفانه ایشان با ارسال تحلیل برای مقامات ذی صلاح و نیز گذاشتن تحلیلهای راه گشا و مستند و البته افشاگرانه در کنار سایر عوامل بازدارنده مانع این کار شد! تو گویی یک تنه کار یک وزارتخانه ای چون وزارت خارجه را بی مزد و مواجب با تاسیس و راه اندازی ده وبلاگ بفارسی و انگلیسی در شبکه اینترنت انجام می داد !





 جناب قاضی ! هنوز توطئه جنگ طلبان و زورگویان تندرو درون دو دولت پرزیدنت بوش و المرت برعلیه نظام و تمامیت ارضی و استقلال ایران شروع نشده بود و تنها در رسانه های جمعی انها  فقط نشانه هایی از ان بصورت غیر رسمی ظاهر شده بود که ایشان فورا با گذاشتن مقالات هشدارگونه و افشاگرانه در وبلاگ های دهگانه خود به فارسی و انگلیسی همه را از ان توطئه ها اگاه می نمود و در واقع توطئه هنوز اغاز نشده - پایان می یافت ! جناب قاصی ! کاخ سفید و کاخ نحست وزیری اسراییل درمدت روی کاربودن المرت و بوش از دست اقای سعید شجاعی سعدی دل پرخونی داشتند ! حتی چند بار همه تصمیم گرفتند تا به عوامل موساد و سیا دستور دهندکارش را بسازند!!!





 اما متاسفانه او همانقدر که جنگ طلبان را در ایران و امریکا و اسراییل عصبانی کرده بود! دل صلح طلبان را نیز شاد کرده بود لذا متاسفانه این دو کاخ از ترس واکنش شدید صلح طلبان از انجام ان منصرف شدند !بهر حال جناب قاضی این چنین بود که او با تلاشهای خود تا حد زیادی از تشدید بحران و شروع جنگ جلوگیری بعمل اورد! حتی چند بار دعوت کردیم تابه غرب برود (چه از طریق سمینارها و یا دعوت مستقیم برای گرفتن گرین کارت و اقامت دایم ) و نیز دختر هایی از غرب را وا داشتیم تا نامه فدایت شوم برایش ارسال کنند تا بلکه وجود مزاحمش از ما دور گردد اما او پرهیزکارانه و مومنانه یا دعوتها را بی پاسخ می گذاشت و یا  در پاسخ انها می نوشت:










"عوضی گرفتید و من ریشه ده هزار ساله در ایران دارم " !!! بجان خودمان اقای قاضی! اگر یکی از این پیشنهادات را به اعضای محترم گروه یک و دو می دادیم با سر و کله قید همه چیز را می زدند و با پشت کردن به همه کس و همه چیز و سرازیر شدن اب از لب و لوچه اشان فورا عازم سرزمینهای فخیمه می گردیدند!. 





بعلاوه بدبختانه ! تا امدیم برای از بین بردن اخلاق در خانواده ها فحشا و سکس بدون ازدواج و شرع را بین جوانان رواج دهیم با مقالات علمی و تحقیقی و دانشگاهی خود بخشی از فعالیت های ما را خنثی نمود که باز هم نفرین می کردیم که الهی ! سه تا غده سه کیلویی توکله اش سبز شود !!!. که متاسفانه سبز نشد که هیچ با انهمه فشار و محدویت که ما و اعضای دو گروهای فوق برسرش می اوریم ! سرحال و با انرژی مثل کوه دماوند سربلند ماند! و روی همه ما را هم جانانه کم کرد! بله جناب قاضی این بود کل ماجرای ما و اقای شجاعی !.


----------------------------------------------------------------------






در اینجا قاضی با اشاره به مطالب این چهار گروه رو به متهم سعید شجاعی سعدی نمود گفت:


اقای شجاعی حالا به گناه خودن اعتراف می کنی؟!





و من متهم هم خطاب به ایشان عرض کردم :


بله اقای قاضی حالا فهمیدم ! گناه نداشته و نکرده ام در دنیا چه بوده ! اما جناب قاضی !من اگر باز هم زنده شوم و به دنیا برگردم حاضر نیستم یک ثانیه ارامش وجدان و حفظ دین و شرافت و کرامت انسانی را بعنوان جانشین خدا بروی زمین برای بدست اوردن پست و مقام و ثروت و شهرت و شهوت ندید بگیرم!


و یقینا همانگونه زندگی می کنم که کردم تا ریالی حق خدا و مردم و نظام و بیت المال بردوشم نباشد و تاسر سوزنی به کسی ستم و نامردی روا نکرده باشم! و تا اسوده بخوابم ! و اسوده بمیرم ! و مرد باشم و یک انسان "ادم"!!!.


--------------------------------------


قاضی نگاهی بمن کرد و فرمود این هم یکی از ازمایشات خداوند و افریدگار تو بود !بشارت باد تورا ! که از انهم سربلند بیرون امدی!.


 اقا ! همین جا بود  که ناگهان با صدای موذن مسجد محل از خواب بیدار شدم تا فریضه نماز صبح را بجا اورم.


ای بابا !!! پس همه این محاکمه خواب بود! جلل الخالق! این خوابی بود که  خیلی راست و عبرت امیز بنظر می رسد!پس الله اکبر! و الحمدالله رب العالمین!


----------------------------


"صلاح کار کجا و من خراب کجا"


"ببین تفاوت ره کزکجا ست تا به کجا"


"دلم زه صومعه بگرفت وخرغه سالوس"


"کجاست دیرمغان و شراب ناب کجاست"


"چه نسبت است به رندی صلاح و نقوا را"


"سماع وعظ کجا و نغمعه رباب کجا"


"زروی دوست دل دشمنان چه در یابد"


"چراغ مرده کجا شمع افتاب کجا"


"چو کحل بینش ما خاک استان شماست"


"کجا روییم بفرما از این جناب کجا"


"مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است"


"کجا همی روی ای دل بدین شتاب کجا"


"بشد که یاد خوشش باد روزگار وصل"


"خود ان کرشمه کجارفت و ان عتاب کجا"


"قرار و خواب زه حافظ طمع مدار ای دوست"


"قرار چیست صبوری کدام و خواب کدام"


(حافظ)


نوشته شده توسط سعید شجاعی سعدی در ساعت 12:31 
--------------------------------------
ب - طنز دوم :




"خواب سیاسی اولین سحر ماه مبارک رمضان"            A POLITICAL DREAM OF ME  











ایا شما تا حالا خواب سیاسی دید ه اید .انهم در باره خودتان و از سوی کسانی که بر علیه شماناجوانمردانه و بدور از هر توجیه شرعی و قانونی" مسئله افرینی" و توطئه  بر اساس کینه و بخل و حسادت شخصی نمایند ؟ من که سحر اولین روز ماه مبارک رمضان(که همینجا حلول ان را بر همه مسلمانان و بخصوص شیعیان جهان تبریک عرض می کنم ) ان را تجربه نمودم و هم اینک این خواب را برایتان تعریف می کنم .




1 - یاداوری:




 - این خواب کاملا طنز و تخیلی است . اما ریشه حقیقی و واقعی ان در درد و ظلم های است که بر نویسنده وارد ساختند و هر دقیقه و ساعت او  به جبر زمانه باید تبعات اعمال شیطانی  و غرض و مرض مابانه دیگران را باید تحمل کند.در این خواب شما با  مباحث و گفته های دو هویتی روبرو هستید که اولی شخصیتی شیطانی و دنیا طلب دارد  (با  سوی استفاده از  قانون و حفظ ظاهری شعائر )  و دیگری شخصیتی که خدا ترس و قانون مدار  است و دلش می خواهد امور حکومت و مردم درست پیش روند اما از چنان جایگاه و قدرتی برخوردارنیست تا به خواست خود جامعه عمل بپوشاند لذا نهایتا تسلیم






نظر نفر اول می شود. این دو شخصیت را  می توان بعنوان  نماینده  و سمبل دو قشری که در رد ه های میانی   و یا پایینی  هر جامعه و یا  هر دستگاه حکومتی در دنیا و منجمله در نظام  مردم سالاری دینی  و بین اقشار مردمی ما در راس کار هستند  و یا  به هر صورت دست بالا رادارند بحساب اورد . در این خواب سیاسی  از جفا و ظلمهای فراونی می خوانید که توسط افراد انگشت شماری با سوی استفاده از قانون و قدرت و موقعیت خود  بر من (و یا دیگری) روا داشته اند .  شاید در نگاه اول هر ساده اندیشی!  من باید به همه چیز بدبین  و از ظلم و جور بی حد و حساب این عده بدبخت و بیمار  به عناد بیافتم  ! اما بر عکس با افتخار اعلام می کنم یک ایرانی خدمتگزار مردم و نظام بوده و هستم و رفتار چند نفری که بنظر می رسد از لحاظ شخصیتی و روانی مشکل اساسی دارند  








(و از فقر نداری و با سوی استفاده از ابزارهای قانونی در اختیار خود  خود را به زر و زور تزویر و ریا مسلح کرده اند ) هرگز سبب نخواهد شد تا  ذره ای از عشق و علاقه عمیق بنده به نظام و کشور و تاریخ و تمدن بزرگ  ایران عزیز  کم نمایند . به همین دلیل  برای صدمین بار رسما اعلام می کنم همه انها را هم بخشیدم ولی واگذارشان را بخدا و خودشان می نمایم و به این کوردلان شیطان صفت می گویم که اگر از اسمان شهاب سنگ هم بجای رفتار  پست و ناجوانمردانه کنونی اتان  بر سرم ببارید !  لحظه ای حاضر نیستم به نظام و کشورم پشت نمایم ! و مجدا می گویم  همه انها  را بخشیدم  و تاکید می کنم برسم جوانمردان و مردان خدا و اخرت بین !




 اگر شما چنین ناجوانمردانه و شیطانی تازیده و  می تازید من حاضر نیستم حتی  خاری  به کف پای شما  بنشیند که هیچ ! بلکه برایتان از خدا ی عادل و بزرگ  شفای  کامل و بازگشت سلامتی روح و روان که بعلت کیف و سرمستی وصف ناپذیر کسب هر دم بیلی" زر و زور و شهوت " به عدم تعادل شخصیتی  و عقده  شدید دچار شده اید خواستار و نیز برایتان  یک زندگی سالم و با عزت (و نه ذلتمند  کنونی) مسئلت می نمایم .




 -----------------------------------


2- اما خواب سیاسی من!




-ای بابا کی به کیه ! انچه من می گم درسته و وای به حال کسی که زاویه اش با من یک میلی متر نخواند .




-مهم نیست توانش چقدر است و اصل و نسب دار و متعهد و دلسوز و سه مهارت تخصصی  جهانی و روز دارد .




-مهم اینست که من تشخیص می دهم او مسئله دار ! و ناباب است .




-چی گفتی  کل زندگیش را زیرو رو کردید چیز مهم منفی پیدا نشد ! غلط کردید !مورد ندارد بتراشید! مثلا ببین زمان دانشجویی  و در خوابگاه مردانه که کولر و پنکه بدرد بخورهم نبود با شرت در تخت خود نخوابیده !






 حتما خوابیده مگه در ترم تابستانه  و  در هوای گرم  جهرم  با حرارت حدود  50 درجه  انهم 22سال قبل دانشگاه نبوده  ! پس حتما اینکار را کرده خوب پسر خوب همین می شود یک مسئله غیر اخلاقی  و یک برگ اضافی دیگر بر پرونده ای که برایش ساخته ایم  ! .






 تازه چشماش هم سبز است پس حتما  پارسال با سبزها رابطه داشته! این هم یک جرم دیگه ! خاک بر سر !  مگه ندیدی چطور به بهانه هک شدن وبلاگها ش  حدود ده ماهی مطلب تو سایتهایش نگذاشت که اگر گذاشته بود در ان قیل و قال  و شلوغی بعد از انتخابات خوب می شد ناکارش کرد  و برای همیشه از شرش خلاص شویم که نشد !.




هی میگه اگر می خواهیم نابودش کنیم با این بهانه و دلایل مسخره این کارشدنی نیست باید فکر دیگه ای بکنیم ! هی میگه او برای پیروزی انقلاب و بعد هم جبهه و کمک رسانی به اسیب دیده گان  زلزله در قالب امدادگر هلال احمر و نیز اموزش مجانی زبان انگلیسی  و کامپیوتر به  مددجویان و افراد معلول تحت حمایت بهزیستی  و دختران و پسران دبیرستانی و دانشگاهی مشمول طرح تابستانه  مساجد محل زندگی خود  و نیز دختران  و پسران بسیجی محل خود با تحمل  مشقت فراوان  خدمت فراوان نموده  است .




باز میگه پدر او (مرحوم حاج علی قاسم  شجاعی سعدی "ره" )کسی است که همه دار و ندار  و ثروت فراوان خود را صرف امور خدمت به خدا و  مردم ندار و گرفتار  نمود. در این کار انقدر اصرار نمود تا به ورشکستگی رسید تازه انوقت هم دست از خدمت به خدا و  مردم با وجود فقر و نداری شدیدی که دچارش گردید! برنداشت.




- چقدر بگم ما کار به خدمت او و یا  پدرش به خدا و مردم و نظام و کشور نداریم ما فقط به اثار منفی کار و تلاش او بر منافع شخصی و ثروت و موقعیت ( هردم بیلی ) خود داریم که از همه چیز مهم تر است!.پس کارها و خدمات فراوان مثبتش را فراموش کن و بگرد نقطه ضعف  هایش را پیدا کن !.




- باز که گفتی گشتیم چیزی پیدا نشده  ! بابا مگر سال 60 به زبان انگلیسی مسلط نشده  اخه توی ان هنگام کی فکرش به این کار می رفت بجز یک ادم مشکوک ! مگه وقتی تو اداره کارمی کرد وا نداشتیم  کارمندش با او انگلیسی حرف بزند تا بگوییم قرار و مدار در در ! می گذارند ! مگه  با مدیری  که اهل یکی از روستاهای شمال  کشور بود بر سر کارهای غیر اصولی که هم هزینه فراوان به بیت المال تحمیل می نمود و هم انقدر ان مدیر باسواد بود که وقتی این شجاعی !




کتاب "اتمسفر "  را ترجمه نمود و مورد تایید کارشناسان هم قرار گرفت  او به شجاعی گفت: اخه کتاب اتمسفر (لایه های هوای جو اسمان) چه ربطی به هواشناسی و تو دارد! و کتاب را گرفت به گوشه ای پرت نمود و  بعدها همین شجاعی  با نگارش  چند مقاله علمی و ارسال انها برای سمینارهای هواشناسی و اداری و بعد هم  با پذیرش علمی  ان مقاله ها توسط هیئت متخصصین داوری  لج مدیرکل و باند  خیلی دست پاک !  و  با سواد ! و  صد البته خیلی توانمند وقت را




دراورد ! خوب همین می شود تمرد از دستور مدیر کل  و مقابله با  اعضای محترم باند جناب مدیرکل وقت ! و دیدی که بعد از استعفای شجاعی  و در نبود او همین باند  هر چه خود کرده بودند و هر چه گند بالا اورده بودند را به پای شجاعی گذاشتند و ما هم چشم خود را بستیم تا برادرا  ! حساب این اقا را برسند  دیدی که احمق جان !  اب از اب هم تکان نخورد ! مرد ناحسابی مسئله ای مشکوک  و غیر اخلاقی تر از این موارد چی می خواهی که او مرتکب شده است !!!.








 -ای بابا این چه حرفی که می زنی چرا میگی ما داریم  مسائل را توی روز روشن 180درجه برعکس نشان میدهم و اتفاقی نمی افتد!!!.




  باز میگه اینا که  گفتی حسن تقوا و درستی مدیریت و توان و شخصیت و سواد و تعهد شجاعی را می رساند نه عیب و ایراد او را بابا جان ! من و تو این قدرت(!!!؟) را داریم که هر خوبی را بد و هر بدی را خوب نشان دهیم ! خوب حالا همه این کارهای شجاعی را بد نشان بده و ببند به پرونده اش ! کی می خواهد در حال و اینده من و تو را باز خواست کند . هان  بگو کی می خواهد؟!.








- هی میگه وظیفه اخلاقی و قانونی یک انسان و یک ایرانی  ازاده (چه برسد به ایرانی مسلمان )ان است که به هنگام مسئولیت باید همانگونه رفتار  و عمل کنند که شجاعی عمل کرده است! تا هم مردم و هم خدا راضی باشند و هم به بیت المال خیانت نشود و هم کارها درست و صحیح و قانونمند و علمی و شرعی پیش روند.باز میگه هر ادم شرافتمندی را هم که جای شجاعی می گذاشتند همانگونه عمل می کرد که شجاعی عمل نموده است!.






- بابا اگر افراد پاک دیگر هم همین کارها را می کنند که دیگر مزاحم بخور بخور و خار چشم ما که نبوده اند !  همه که نمی خواستند  کاندید نماینده گی مجلس و غیره شوند همه که در اینترنت این همه مقاله نویسی و خود نمایی که نمی کنند همه که مدعی و  ندای صلح طلبی و  تحلیل مسایل خارجی جمهوری اسلامی را سر نمی دهند ! مگر یادت رفته دوسال قبل می خواست سازمانیNGO""  را بنام "پاسداران صلح و امنیت ملل " درست کند و خودش رییس ان گردد و در منطقه و جهان با محوریت جمهوری اسلامی ایران صلح و امنیت را گسترش و ان را تعمیق و نهادینه گرداند !  که از شانس خوب ما موفق به انجام این کار نشد !. باز میگه اگر شده بود که بد نبود هم منافع جمهوری اسلامی بیشتر و بهتر  تامین می شد و هم منطقه و جهان  ارامش و همکاری بیشتری را تجربه می نمود  و تازه  می شد با این کار جلوی هر جنگی نا خواسته و غیر ضروری را گرفت و نهایتا علاوه بر منافع و امنیت نظام و  مردم ! همچنین منافع شخصی من و تو هم  بیشتر تامین می گردید.






 ای بابا ! یادت رفته در جنگ 8 ساله چقدر پول از احتکار و دلالی جنس مورد نیاز نظام و مردم به جیب زدیم .نمی بینی این اقا می خواهد با جلو گیری از یک جنگ مجدد هزاران برابر کسب و کاری که در جنگ هشت ساله داشتیم را ازبین ببرد !ای لعنت بر این حسود بخیل!.






- بابا جان !این  لعنتی همچین پرو شده که نظریه پردازی سیاسی برای اینده روابط خارجی  نظام و منطقه و جهان  هم می کند! خبر داریم چند مرتبه به سمینارهای معتبر جهان  دعوت شده و دو بار هم  توسط وزارت کشور شیطان بزرگ از طریق اعلام اینترنتی   برای گرین کارت و اقامت دایم در امریکا دعوت شده اما این لعنتی حتی جوابشان را هم نداد که اگر داده بود  با یک انگ خلق الساعه  امریکایی تا ابد او را زمین گیر و یا به زیر خاک می فرستادیم و همانگونه که  وزیر وقت انگلیس بعد از سرنگونی دکتر مصدق گفت "حالا می توانم یک خواب راحت بکنم " ما هم بعد از زیر خاک کردن این اقا خواب راحت می کردیم! الهی  شجاعی مردشور ببرت!  که خواب و اسایش( شیطانی )ما را بر هم زدی !.البته بین خودمان بماند !  یک جور هایی به همت و اراده  و شخصیت  والا ی شجاعی هم حسادت دارم  و هم در حیرتم که چطور این مرد چشم بر همه خوشیها و لذایز دنیا بسته ! به جان خودم من حاضرم همه چیزم را بدهم تا بگذارند بروم ان طرفها "زندگی " و " حال " کنم !. انوقت این بابا را دعوت می کنند ناز می کنه و احمق ! انها را  تحویل نمی گیرد.




-  تازه اگر میگذاشتیم که  همه ایمیلها وپیامک  و تلفنها ارسالی برای او بدستش برسد و از همه دعوتها و اظهار نظرها  اگاه می شد !  اونوقت دیگه چی می شد! . ای بابا باز میگه  در پوشش قانون دارم کینه  و غرض و مرض شخصی  و محدودیت های غیر قانونی و غیر شرعی و ناجوانمردانه در موردش  اعمال می کنیم ! .باز میگه او خادم مردم و نظام و صلح و امنیت ملی ما و منطق و جهان است و به هیچ گروه حقوقی و سیاسی  و یا شخص حقیقی بجز به خدا و نظام و خودش وابسته نیست!. او  یک فیلسوف  و دانشمند بی ادعا است ! اخه احمق جان






معلوم که وابسته نیست  معلومه که با سواد و مجرب است نه ما که  همه دنیا بخوبی می داند ! تمام کارهای خداپسندانه و خادمانه و صلح طلبانه  او خود جوش و بدون ریالی سود شخصی برای اوست. اما چرا نمی فهمی منافع مالی و سیاسی و غیره ما حکم می کند که حتما به یک جا وابسته اش کنیم  و گرنه فردا و یا پس فردا فلان مسئول کشوری و یا سازمانهای علمی و هنری و فرهنگی جهانی امدیم شد و خواستند  از توان  و اخلاص و مدیریت و دانش او استفاده کنند  و فهمیدند این اقا مورد کینه و غرض و مرض شخصی ما قرار گرفته و با همه توان با پرونده سازی  دروغ برایش مسئله نداشته افریدیم انوقت نان ما  که اجرمی شود و همه لذایذ و ثروت وامکانات باداورده و  "هردم بیلی "  که بنا حق مال خود کرده ایم  ول می شود.! مردک تو ای ! که برای او دلسوزی میکنی یادت رفته در روستا و شهر خودمان اه در بساط نداشتیم و با همین کارها و حق کشی ها و از میدان به در کردن نخبه گان دلسوز و توانمند با سواد بوده است که به چنین جایگاه و ثروت و لذتی رسیده ایم  ! حالا می خواهی با دلسوزی الکی همه چیز را از دست بدهیم !  هی میگه  اخرش خدای است باید از انتقام خدا بترسیم!




- اخه احمق جان اگر  این کارها را نکنیم و خدای ناکرده روزی او جای من و تو را گرفت اون وقت می دانی وقتی بفهمد چه ناکرده ها  و چه چیزهای که خودش  روحش هم خبر نداشته به ریش نداشته اش بسته ایم چه می کند! ای بابا چرا حرف حالیت نمی شه هی میگه او همه را بخشیده و مرد پاک و باخدا است و اصلا اهل انتقام  و کینه ورزی نیست تازه هر چه برایش بافته ایم را پنبه کرده و با وجود همه محدویتها و ضلم ما توانسته از حداقل امکانات موجود حداکثر رشد و پیشرفت را برای خود و خانواده و فامیل و نظام و مردم و کشور و تحکیم  صلح و امنیت منطقه ای و جهانی استفاده کند !  باز میگه که اگر کارهای زشت ما برایش اثر گزار و مهم بود. حداقل برای خلاصی از اعمال زشت و ناجوانمردانه ما مهاجرت می کرد  چرا که  هم زبان بلد بود هم سه مهارت  تخصصی روز دنیا با تجربه  فراوان  کار و مدیریت  لازم را هم دارد. ان طرفها هم که برای چنین فردی با این توانمدیها جان می دهند و انجا هم امثال من و تو شاید پیدا نشود که با این شیطنتها و رفتار زشت و ناجوانمردانه زیراب هموطن مخلص  و خادم  و کار بلد خود را بزنند!.




- بابا جان همین که ما این همه بلا سر ش اوردیم نرفته است هم مشکوک است! ببخشیدا: شما یا نمی فهمید یا خودتان را به نفهمی زده اید ! اقاجان این بابا را هزار غل و زنجیر ناپیدا به دست وپایش بستیم و همه چیزش را کنترل می کنیم  ببین لاکردار ! خود و خانوداه اش را به کجا رسانیده تا سال 67 که او به دانشگاه رفت فقط سه دیپلمه در خانواده اشان بود و با تشویق مستقیم و غیر مستقیم  او هم اینک دو  استاد دانشگاه و دهها دانشجو و یا فارغ التحصیل رشته های مختلف در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد  و دکترا و بالاتر  دارند .حالا فکر کن اگر ازاد بود و محدویت تحمیلی ما نبود دیگه  چه می کرد . انوقت میگه او خطرناک نیست! هی میگه اینها که گفتی بد نیست !.




 باز میگه فعالیتهای اینترنتی او برای تحکیم پایه های صلح و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران و منطقه و جهان است و برای جلوگیری از جنگ غیر لازم و تلفات  شدید در دو طرف  است !. باز دلسوزی می کند و میگه حیف همچین شخصیتی ! کم پیدا میشه کسی که بدون داشتن منافع مالی و جناحی و سیاسی خودش را به هر اب و اتشی بزند تا به نظام و مردم و صلح و امنیت جهان خدمت کند تازه به جای تشکر و پاداش از طرف ما مورد شدیدترین ظلم و ستم هم قرار گیرد و تازه دم هم نزند ! بنظر من همه کارهایش مثبت است حیف همچون فردی است که ما این همه بلا سرش می اوریم !.






- کارهاش مثبت است که هست  سرش را بخورد ما چیکار تاثیرات مثبت برای مردم و نظام و منطقه و دنیا  داریم !ما باید فکر تاثیرات منفی  فعالیت های او برای منافع شخصی خودمان باشیم .مردک  ! اگر روزی همه بفهمند که ما چنین شخصیتی را با این توانمدی  بالا را  با کینه و غرض شخصی  منزوی و گوشه نشین کردیم انوقت نان و ماشین های رنگ و وارنگ و خانه های بسیار و صیغه های خانمهای خوشکل و تنگل و منگل و دسته گل  ! همه پر می کشند انوقت باید برگردیم به کارهای یدی و حمالیهای قبل  در روستا و اطراف شهر!  احمق جان !  دلت می خواهد اینجوری بشه و با اوج گرفتن او  و امثال او همه این امتیازات و رانت ها و امکانات و رفاه باداورده ای را که در روستا و جنوب شهر خودمان حتی خواب ان را هم نمی دیدیم ! یکجا از دست بدهیم ! .






-کور بودی هرچه گشتیم و هرچه خواستیم حتی ریالی خلاف از سوابق اداری او گیر بیاریم پیدا  نشد که نشد تازه معلوم شد او خود دزدگیر است و به احدی اجازه دست اندازی به بیت المال را نداده است.باز میگه اگر او و امثال او اوج نگیرند و مسئولیت نداشته باشند مثل ملا نصیرالدین است که شاخه زیر پای خود را اره می کرد و مثل سوراخ کردن و شکستن  قایقی است که در دریای طوفانی روی ان ایستاده ایم!.




- برو بابا ! هر بلای سر همه اومد سرما هم می اید فقط مهم این که او و امثال او نباشد! بجان خود من حاضرم بیگانه به اینجا حمله کند اما  امثال او  در  راس امور نباشد چرا که زود با بیگانه رفیق می شویم می گویم بابا ما ازاول هم با شما بودیم فقط  از روی ناچاری با نظام همراه شدیم! درست همان کاری که بعضی از افغانها و عراقیها کردندچه ثروت و مقامی هم که نگرفتند!






- باز حرف زد  بابا اسم اینکار اصلا  خیانت نیست  ! برعکس دانستن قدر شانس و اقبال و موقعیت مناسب است! .باز میگه اگر جنگ  غیر ضروری بشه ممکن است نظام  و کشور و  تمامیت ارضی و امنیت ملی و جان و مال و ...  مردم و نیز امنیت منطقه و جهان بخطر بیفتد و جنگ جهانی سوم شروع گردد  ! بابا  بخطر افتاد که افتاد جنگ جهانی شد که شد ! اتفاقا منافع ما در این  است که همه چیز بخطر بیفتد اخه مردک ! در اوضاع ارام کی می تونه ثروت یک شبه بهم بزند فقط  در اوضاع نا ارام و شیر تو شیر است که ما برای کسب ثروت (حرام ) ولی فراوان قادر به انجام هر کاری هستیم !.




 هر چند اینها  که میگی همه  نوشته ها و حرفهای  اون باباست  که الکی  در تحلیل ها ی وبلاگ هایش  شلوغش کرده  اصلا جنگی در کار نیست  تازه اگر قرار بود که جنگی هم بشود با تحلیل های هشدار گونه او و نامه پراکنی هایش و فعالیتهای دیگر صلح طلبان داخلی و خارجی ! متاسفانه  در عمل هم توانسته اند همه مسئولین  و صلح طلبان  داخل و خارج  را  با تحلیل هایشان بیدارتر نمود ه اند و جلو جنگ غیر ضروری را  بگیرند ! پس  خاک برسرت ! که بجای  فکر اساسی برای نابودی او  تحت تاثیر مطالبش هم قرار گرفته ای ! مارا باش با کی کارمیکنیم انوقت میگه بهش نگم مشکوکی!




-باز میگه ما با این کارهایمان عملا  قصد جان او را کرد ه ا یم !  بابا چرا نمی فهمی ! فرض کن  قصد جانش را کرده ایم .خوب کردیم  ! کسی که  مانع  منافع  شخصی ما  باشد سر انجامش همین است می بینی که اول منزوی و گوشه نشینش  کردیم  تا ببینیم نتیجه چه می شود  ایا خفه می شود و مزاحم امورات ( شیطانی) ما نمی شود و  دیگر دم از مدیریت و منافع ملی و تمامیت ارضی نظام و کشور نمی زند . بعد اگر لازم باشد برای حفظ  پست و ثروت و خانه و رفاه ظاهری و کیف با خانمهای خوشکل صیغه ای ! هزاران مثل او را نابکار هم می کنیم ! اما تا حالا که سیاست مسئله دار کردن او خوب جواب داده به کور ی چشمش بازهم جواب خواهد داد.






  اما اگر خواست غلط زیادی کند و  انوقت فورا نفله اش می کنیم و تا ان روز در توالت و حمام و خانه و  مغازه و خیابان و اینترنت  و تلفن و سواری و اتوبوس خواب و بیداری مواظبش هستیم تا غفلتا زنجیرهای دست و پایش را خودش و یا دیگری  پاره نکند و نهایتا با مهاجرت گورش را گم کند  و یا در کنج مغازه و منزل اجاره ایش در گمنامی بمیرد! این بنفع همه است  چرا که اگر با این همه بلایی که سرش اورده ایم بیگناه باشد که می رود بهشت! و اگر گناهکار باشد می رود جهنم و ما به نفعش کار کردیم چرا که نگذاشتیم زنده بماند تا گناهاش زیادتر گردد !  باز میگه این طرز فکر شیطانی و ضد بشر و دین  و حیوانی است چرا که خدا فرموده کشتن یکنفر یعنی کشتن یک ملت ! .






-باز حرف زیادی زد ! اصلا بتوچه که جواب منو می دهی تو نباید در مقابل من استدلال کنی تو باید فقط اطاعت کنی هر چه گفتم چشم بگویی ! معنی نداره زیر دست از بالا دست ایراد و اشکال فنی بگیرد! .بار اخرت باشه  از این حرفها می زنی ! مگه می خواهی برای خودت هم  یک پرونده بسازم  ! اصلا تو هم یک نمه مشکوک می زنی نکنه با خواندن مطالب او در سایتهایش گمراه شده ای ! مبینی که دست بساختنم خیلی خوب و خلق الساعه است ! غریبه  و اشنا و همکار  هم نمی شناسد فهمیدی !.




-  باز میگه بیا تمومش کنیم و راحتش بگذاریم اخه نادان ! اگه ازادش بگذاریم همه چیز را دگرگون می کند !  نه دیدی  چه زود او مشکلات را  با قوه هوش استعداد و تجربه و سه مهارت تخصصی اش دور زند مگه  ندیدی ! سیاست بی پول نگه داشتن  و  تحمیل سنگین هزینه های همه جانبه اش را که برای خورد کردن کمرش طراحی و  اجرا کردیم  را چطور دور زد  دیدی رفت مغازه خرید  بی مرام  !




اگر راحتش بگذاریم زود همه چیز را تغییر میدهد !  دیدی چطور ده میلیون از دوازده میلیونی را که برای رهن خانه به صاحب خانه قبلی اش داده بود گرفت و یک مغازه  کوچک در یک محله مستضعف نشین و در یک محل مسئله دار !  شهر شیراز خرید و با دو میلیون باقی هم در همان محله خانه ای را اجاره کرد .تازه می خواست مغازه را به دفتر جهانگردی تبدیل کند  و صنعت جهانگردی کشور و استان را جانی دیگر بخشد که تا حالا با روی زمین کشاندنش  خوب برجکش را زده ایم  و در خماری نگه اش داشته ایم  تا ضمن منصرف کردنش به او بفهمانیم  با کی طرف است و یک من ماست چقدر کره می دهد !






 لعنتی با کارهای بزرگ در این  صنعت می خواست هم ما را برای همه موانعی که برایش بافتیم بیشتر  زیر سئوال ببرد و هم نشان بده که تاکنون بیشتر مجوز های صادره شده غیر اصولی و  در اغلب موارد به کسانی داده شده که جایگاه این صنعت در ایران و منطقه و جهان را درست و بطور کامل و شایسته  و بایسته تشخیص نمی دهند که اگر می دادند وضع جهانگردی ما اینقدر اسفناک نبود و دهها میلیارد  دلار درامد سهم نظام و مردم و کشور ما از صنعت جهانگردی جهان  براحتی اب خوردن به جیب کشورهای چون ترکیه و امارات و غیره نمی رفت  انهم با وجودی که تمدن و فرهنگ کهن ما و اثار تاریخی ثبت نشده و  ثبت شده  جهانی ما  اگر نگوییم منحصر بفرد است می توان گفت یکی از شناخته شده ترین و مهمترین  ان در تاریخ  و تمدن نوع بشر است.






- این چه حرفی که  می زنی! یعنی چه که  چرا پرونده های را که برایش ساختیم  به دادگاه نمی بریم !بابا  چرا نمی فهمی  هر که ندونه من و تو بهترمی دونیم ! همه محتویات  ان پروندها خالی بندی  و پاپوشی است که برایش درست کردیم خب اگر پرونده برود دادگاه ! قاضی و همه مقامات کشوری  که او در 5 سال گذشته مقالات تحلیلی و اینترنتی خودش را برایشان فرستاده می فهمند که ما  بدون دلیل و مدرک شرعی و قانونی و فقط برای کینه و غرض ورزی شخصی و با سوی استفاده از قانون و موقعیت خود چه جنایت و بلای سر او اورده ایم و دستمان رو می شود. انوقت باید هم تاوان و خسارت کارهایمان را بدهیم و هم  احتمالا محاکمه و یا بیکار شویم و هم این همه ثروت و کیف  و تفریح و  لذتی که  در روستا و محله فقیر شهرمان به خواب هم نمی دیدیم  ! را یکجا از دست بدهیم .




تازه کی حریف زبان و منطق او می شود و  از همه مهمتر کدام قاضی را می توانیم پیدا کنیم که  با زیر پا گذاشتن  قانون و  دین و شرف و وجدان کاریش هر چه ما بگوییم حکم دهد ! . متاسفانه دیدی که هر چه گشتیم  ریگی هم توی کفشش پیدا نکردیم که انرا در بیاوریم و به قاضی نشان دهیم  تا برا اساس ان حکم صادر شود  ! پس  دادن پرونده به دادگاه همانا و روسیاه شدن و سنگ روی یخ شدن و صد البته کنف شدن ما و نیز  رو شدن جرم و جنایت ما هم همانا.








- از همه اینها گذشته مگر نمی بینی عملا مدافع و سخنگوی غیر رسمی و خود خوانده مسایل سیاسی خارجی نظام و  کشور از طریق ارایه تحلیل و پیشنهاد و نظریه های  خودش شده است و از قضا کارهایش اثرات بسیار مثبتی هم  برای امنیت ملی و منافع مردم و نظام داشته است   و احتمالا  حساسیت  زیادی  در باره او و کارهایش ایجاد شده که متاسفانه تا حد زیادی دست ما را برای نفله کردن یک جایش بسته است فعلا صلاح اینکه  برای مقابله با چنین فردی که حساسیت در باره اش نسبتا  زیاد است همین شیوه یعنی منزوی کردن و تنگدست نگه داشتن و پاییدن همه وقت و همه جوره و  24  ساعته او و دور نگه داشتنش از مسئولیت و مدیریت اداری بخصوص کشوری و بین المللی ! و البته جلوگیری از  تاسیس دفتر جهانگردیش  کافی است تا وقتش برسد و کارش را یکسره کنیم.




-  البته  با رد صلاحیت او در اکثر  انتخاباتی که او کاندید شده  ! و  همچنین با مقابله  مستقیم و یا غیر مستقیم با  تبعات و رفتار و اعمال دلسوزانه و مدبرانه اش برای کمک به مردم و نظام   و صلح و امنیت ملی ایران و منطقه و جهان سعی کردیم  تا دستمان در ظلم و جنایتی که سالهاست بر او  و  نظام و جامعه ای  که می توانست بیشتر و بهتر از انچه تاکنون از کارهای او بهره گرفته است استفاده نماید رو نشود و گرنه کارمان خیلی مشکل می شد  . ضمنا شانس اوردیم که همه را بخشیده و  اهل شکایت هم نیست چرا که از طریق بازرسی خودمان و یا  دادگاه نظامی می توانست نه تنها حق خودش را اثبات کند که ما را هم رسوا و محکوم  کند .






اما چون  بر خلاف من و تو دلسوز با تقواست هرگز حاضر نیست حتی برای احقاق حق خود" امنیت و کلیت ما " را زیر سئوال ببرد!پس می بینی کسی جلودار مانیست باید تا می توانیم بر او بتازیم تا امورات (شیطانی )ما  بگذرد  . فکر عاقبت کار   عقوبت دنیا و اخرت و انتقام و خشم  خدا را هم نکن  ! با خدا هم یک جوری سر این مسئله کنار می ایم  که اگه با ما کنار نیاید یک پرونده هم برای او درست می کنیم (استغفرلله) ! ما اینیم دیگه ! کی می توانه مچ ما را بگیره ! اصلا مگر کسی جرات می کنه در باره ما حرف بزند چه برسد به اینکه کارهای ناجوانمردانه و غیر قانونی امثال من تو را رو کند ! پس می بینی که جان و مال و اینده و  ابروی همه دست من و تو است و هر طور که منافع ما ایجاد کند با  انها بازی می کنیم ! کسی جرات دارد حرف بزند تا ناکار و نفله اش نماییم ! حالا  باید دیگه خوب  خوب شیرفهم شده باشی !.








- بله حاج اقا ! شیر فهم !شیرفهم شدم!




- پس پاشو بریم که دو تا تیکه مامانی برای صیغه امشب سراغ دارم ! فقط یادت باشد به خانه ما زنگ بزنی و بگی حاج اقا امشب به ماموریت فوری رفته و فردا برمی گردد به خونه خودت هم زنگ بزن .




- چشم حاج اقا حتما زنگ می زنم.


همینجا بود که زنگ ساعت مرا برای خوردن سحری اولین روز ماه مبارک رمضان 1389 مرا از خواب بیدار نمود.


---------------
شیراز -سعید شجاعی سعدی - 5شنبه بیست  و یک  مرداد 1389برابر با اول رمضان 1431 و  مصادف با 12 اگوست 20
--------------------------------------------------
اصل مقاله مورد اشاره مطلب اول این پست.


HAARETZ.COM




Sun, August 29, 2010 Elul 19, 5770


NEWSOPINIONJEWISH WORLD






A needless war






Like the public in Israel or India, the Iranians want a "strong state" that can "confront all challenges."






By Zvi Bar'el


"It is impossible to separate Iran's nuclear plans from the nature of its regime," President Shimon Peres tactfully explained to the director general of the International Atomic Energy Agency, Yukiya Amano. Amano, who was received in Israel as a persona non grata because he came to consider ways to monitor nuclear matters here, did not need a lesson. His five years of work at the IAEA have taught him everything one needs to know about the Iranian regime.






As for the link between a regime and a threat, he knows what every Japanese citizen knows. Amano once declared that he opposes the proliferation of nuclear weapons because he comes from a country that experienced Hiroshima and Nagasaki. In those days, it wasn't Iran, but rather the Japanese emperor against the U.S. government. Regimes mired in trouble, like those afflicted by hubris, pose threats. These facts apply today to the Iranian regime.






But the connection Peres made between a regime and nuclear activities should arouse interest. Let's say Iran had a different regime - that it chose as president Mohammad Khatami or Mir Hossein Mousavi, both "reformists" disposed toward dialogue with the West, and also supporters of their country's nuclear program. In such a scenario, would Iran's nuclear program become tolerable, just as India's or (according to foreign sources ) Israel's? If the answer to that question is yes, the most effective solution regarding Iran would be political and diplomatic, not military.






The carrot-and-stick steamroller that has hit Iran - the sanctions and incentives regarding oil and enriched uranium - reflects a perception that Iran remains susceptible to pressure. Unlike North Korea, and like Pakistan, Iran is not a lunatic state.






The frustration stemming from Iran's lack of compliancy is understandable, but this shouldn't automatically produce the conclusion that military action is the only solution, especially since limitations and implications render a military operation more of a threat than a solution. In fact, a key consideration should be the damage Tehran would cause to Israel and/or its pro-Western neighbors in retaliation for an attack. True, some people believe that the death of thousands of Israelis is an acceptable price for an attack, but that's a demagogic claim based on the fallacious assumption that Israel could sustain so many casualties.






The common denominator in American and Israeli military assumptions is that the attack under consideration is not akin to the Iraqi or Afghani model, nor is the occupation of Iran being considered. Experts are speaking in terms of "a strike" or "a series of precise strikes" on a scale comparable to the attack on Syria or the destruction of the Iraqi reactor in 1981. Nor is there an intention to destroy the entire Iranian nuclear infrastructure; the idea is that a slap in the face would make clear to the Iranian regime that the West is not afraid of taking military action.






This is where the military option's paradox is to be found: the planners might know where to strike, but they don't know what would really effect change in Iran. What percentage of Iran's nuclear industry needs to be wiped out so Tehran forgoes its dreams of nuclear weapons? Would pulverizing centrifuges suffice? Should the Russian reactor at Bushehr be attacked? Or perhaps university laboratories? Since a military strike creates opportunities, perhaps Iran's government should be wiped out to sever the connection between the regime and nuclear activities?






The experiences in Iraq and Afghanistan, as well as Israel's experience in the territories, suggest that not even direct occupation guarantees victory, or deterrence. Proponents of an attack on Iran, who have yet to put together a plausible "day after" scenario, should heed the lesson of these occupations. Their strategic horizon goes no farther than the journey by the planes that would drop the bombs, or the flight of sea-launched missiles that would hit a "target bank."






These observers have trouble understanding that there are a number of political currents in Iran and a lively public debate. Like the public in Israel or India, the Iranians want a "strong state" that can "confront all challenges." Regarding the nuclear program, there is no difference between the regime and Iran's citizens. Firing missiles at Iran is not the way to return that country to the family of nations.